عيدنامه برايم بنويسيد
در اين سال خشكسالي، بيرونقي، بيحالي و نااميدي به دنيا آمدم. از همان روزهاي نخستين حياتم چهرههايي عبوس ديدم كه وقتي به من مي رسيدند، لبخند ميزدند و روزهاي تلخ را به فراموشي ميسپردند. ميگفتند: تو اميد هستي و زندگي. بر خود باليدم كه در چنين روزهايي مايه مسرت شدم و خنده را بر چهرهها نشاندم. لبخند پدر و آغوش مادر برنامه يوميهام بود و مايه تحركم. شما نيز به وبلاگم ميآمديد و شيريني كلامتان را برايم مينوشتيد و يادي از ما ميكرديد. امسال اولين «عيد نوروز» خود را به نظاره نشستهام. عيدي كه در پس همين ايام كه تصوير كردم، ميآيد. شما كه در اين چند ماهه مرا خشنود كرديد و بر خنده، گريه، خواب و بيداريام شرح نوشتيد، مرا بدون عيدي نگذاريد. از شما ميخواهم كه عيدنامهاي برايم بنويسيد و از براي ماندگاري آن به ايميلم ارسال كنيد.
دوستتان دارم
صدرا / اسفند 89
sadramodarresi@gmail.com